آنکه بر هر طرفي منتظرانند او را

شاعر : خواجوي کرماني

ننگرد هيچ که خلقي نگرانند او راآنکه بر هر طرفي منتظرانند او را
جاي آن هست که بر چشم نشانند او راسرو را بر سر سرچشمه اگر جاي بود
زانک کوته‌نظران قدر ندانند او راحيف باشد که چنان روي ببيند هرکس
بود آيا که بمقصود رسانند او راهست مقصود دلم زان لب شيرين شکري
فرض عينست که از ديده برانند او راراز عشاق چو از اشک نماند پنهان
اهل دل عاشق جانباز نخوانند او راهر که جان در قدمش بازد و قدري داند
آبي اين طايفه برلب نچکانند او راخواجو ار تشنه بميرد بجز از مردم چشم